يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

حسین مظاهری

حسین مظاهری
یكى از این عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله الله العظمى آقاى حاج شیخ حسین مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پیران طریقت، گرماى حیات‏بخش معنوى گرفته‏اند. تولد جسمانى و روحانى: آیة الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانواده‏اى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصه‏ى وجود مى‏گذارند. معظم له پس از گذراندن تحصیلات غیر حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصیل علوم دینى وارد حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آیات خادمى، فیاض، طیب، ادیب و مفید «رحمة الله علیهم» تلمذ مى‏نمایند. ورود به حوزه‏ى علمیه‏ى قم، محضر استادان علم و عمل: در سال 1331 شمسى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان را به قصد حوزه‏ى علمیه‏ى قم ترك گفته و در جوار مرقد كریمه‏ى اهل بیت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله علیها» رحل اقامت مى‏افكنند و باقیمانده‏ى دروس سطح را از محضر حضرت آیات مرعشى نجفى، حاج شیخ مرتضى حائرى، و حاج شیخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله علیهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام: امام خمینى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مى‏شوند. استفاده‏ى بیش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آیت الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شیعه در آن عصر و نیز بهره‏بردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمینى در طول نزدیك به ده سال و همچنین خوشه‏چینى از خرمن علم و عمل مرحوم آیة الله العظمى سید محمد محقق داماد و نیز استفاده‏ى سالیان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامه‏ى طباطبایى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پایه‏هاى علمى و توان عملى و اخلاقى آیة الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات این استفاده‏هاى ارجمند، صدها صفحه تقریرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات این اساتید عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است. ثمره‏ى دانش اندوزى، آثار و تألیفات: افزون بر اینها، تألیفات معظم له مى‏باشد كه بویژه در زمینه‏هاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است. فهرست كلى تألیفات منتشر شده‏ى ایشان عبارت است از: 3 جلد در زمینه‏ى علم فقه، 25 جلد در زمینه‏ى علم اخلاق، 5 جلد در زمینه‏ى علم اقتصاد، 3 جلد در زمینه‏ى اعتقادات، 2 جلد در زمینه‏ى تاریخ و حدیث. همچنین فهرست كلى آثار غیرمطبوع ایشان بدین شرح است: 17 عنوان در زمینه‏ى فقه، 3 عنوان در زمینه‏ى علم اصول، 24 عنوان در زمینه‏ى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمینه‏ى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمینه‏ى تفسیر قرآن شریف، 4 عنوان در زمینه‏ى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمینه‏ى تاریخ و متفرقات. استاد در كرسى تدریس: آیة الله العظمى مظاهرى یكى از اساتید با سابقه‏ى حوزه‏ى علمیه‏ى قم مى‏باشند كه از سال 1356 شمسى حوزه‏ى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلامیذ ایشان اینك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضایى و سیاسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند. هم اكنون نیز در حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ایشان، بزرگترین حوزه‏ى درسى خارج و محفل تعلیم افاضل و روحانیون محترم است و به تعبیر مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمین «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد». افزون بر اینها، معظم له یكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اینك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شیوا و دلنشین اخلاقى خود، رهنمون مى‏شوند. دروس اخلاق ایشان در حوزه‏ى علمیه‏ى قم، یكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حیات مبارك حضرت امام خمینى «رضوان الله علیه» مورد توجه و تقدیر ایشان واقع گردید و اینك نیز در حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهره‏ى معنوى و اخلاقى مى‏گیرند. پیش از پیروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سیاسى: همچنین معظم له به همراهى حضرات آیت مصباح یزدى و سید محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمین دكتر احمد احمدى دام عزهم، پیش از پیروى انقلاب اسلامى با تأسیس «مؤسسه‏ى در راه حق» گام نوینى را در ایجاد ارتباط علمى و فرهنگى بین حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزه‏هاى علمیه را با یك سلسله از علوم جدید و معارف مورد نیاز جامعه اسلامى آشنا كرده كه ثمرات بسیار عظیم آن نهاد علمى و دینى و كارنامه‏ى درخشان آن بر آگاهان پوشیده نیست. آیة الله العظمى مظاهرى یكى از اعضاء باسابقه و عالیرتبه‏ى جامعه‏ى مدرسین حوزه‏ى علمیه‏ى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظیم‏الشأن ایران علیه رژیم ستم‏شاهى، بسیارى از اعلامیه‏هاى مهم اساتید و بزرگان حوزه‏ى علمیه‏ى قم به امضاء ایشان نیز رسیده است. پس از پیروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه: پس از پیروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نیز، معظم له با استمرار مشاغل و فعالیت‏هاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دینى جامعه اسلامى، با ارائه‏ى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بویژه بسیجیان و رزم‏آوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئولیت سنگین حوزوى و دینى پرداخته و همیشه در صف مقدم یاران و پیروان قائد راحل عظیم‏الشأن حضرت امام خمینى «سلام الله علیه» بوده‏اند. در سال‏هاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد اندیشمند و فرزانه حضرت آیت الله مصباح یزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوینى كه براى ساماندهى وضعیت تشكیلاتى حوزه‏هاى علمیه داشتند، پیگیرى‏هایى را در این خصوص از محضر امام خمینى «قدس سره الشریف» و مرحوم حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى «رضوان الله علیه» انجام دادند كه نتیحه‏ى آن پیگیرى‏ها، تشكیل شوراى مدیریت حوزه‏ى علمیه‏ى قم و ایجاد یك ساختار جدید تشكیلاتى براى این حوزه‏ى مقدسه بود. هجرت، آغاز مرحله‏اى نوین و تحولى مبارك: یكى از نقاط عطف تاریخ زندگى پربركت آیة الله العظمى مظاهرى، هجرت تاریخى و شكوهمند ایشان از حوزه‏ى مقدسه‏ى علمیه‏ى قم به حوزه‏ى مقدسه‏ى علمیه‏ى اصفهان بود كه در اوایل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد. این هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب بزرگ اسلامى ایران بى‏نظیر بود، همچنین سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان گردید و نمونه‏اى بارز از این فرمایش بلند حضرت امام خمینى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانیت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانیت اسلام تكیه‏گاه محرومان بوده است. همیشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سیراب شده‏اند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان است كه بگذاریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارتها و تلخى‏هایى را متحمل شده‏اند». بارى حوزه‏ى شكوهمند اصفهان با سابقه‏اى دیرینه و برابر با چندین قرن، همواره پشتوانه‏اى عظیم براى فقه و فقاهت و حراست از كیان معرفت دینى و معارف اسلامى بشمار مى‏رفته است. عالمان بزرگ، فقیهان سترگ و فیلسوفان بلندپایه و عارفان روشن ضمیرى كه نامشان قرین اصفهان و تاریخ باعظمت این سامان است، خبر از این واقعیت بلند مى‏دهند كه حوزه‏ى این دیار در زمانى نه چندان دور، جایگاه رفیع علم و دانش و معرفت دین را در قبضه‏ى اختیار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شیخ بهایى، علامه‏ى مجلسى، میرداماد، سید شفتى، جهانگیرخان قشقایى و دهها و صدها تن دیگر از نام‏آوران تاریخ اسلامى ایران، در این حوزه‏ى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجسته‏ى معنوى و فرهنگى و سیاسى‏اشان، آنان را شهره‏ى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از شكوه دیرین این نهاد بلند مرتبه‏ى دینى و فرهنگى تشیع دارد و به تعبیر زبیاى ولى امر مسلمین و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» این حوزه‏ى كهن و ریشه‏دار، سلف حوزه‏ى عظیم‏الشأن قم محسوب مى‏گردد. اما این حوزه‏ى باسابقه در دهه‏هاى اخیر به دلیل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلایل متعدد دیگرى كه مجال بسط آن در این فرصت كوتاه نیست به تدریج دچار ركود گردیده بود. بر این اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزیز حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكیلاتى و علمى این حوزه‏ى مقدسه بودند، اما این حركت به یك «محوریت كارآمد» و یك «مركزیت استوار» نیازمند بود تا این كه با افزایش این احساس نیاز، از بین شخصیتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقیهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. این شخصیت كسى نبود جز آیة الله العظمى مظاهرى. علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان پیش از آن تاریخ، بارها از محضر آیة الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ایشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلایل مختلف از پذیرش این درخواست امتناع مى‏كردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آیة الله آقاى حاج شیخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطین و علماء بزرگ حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامه‏ى بسیار مهمى كه یكى از اسناد افتخار تاریخ شكوهمند حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان است، به حضور ولى امر مسلمین و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره به مشكلات روزافزون این حوزه‏ى مقدسه، چنین مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقیه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آیة الله مظاهرى دامت بركاته كه یكى از برجستگان درس مرحوم امام خمینى «رحمة الله علیه» بوده‏اند، حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شایان از ایشان اعلام مى‏نماید...». در فاصله‏اى كه نامه‏ى اساتید و علماء حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقدیم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گسترده‏اى براى جلب رضایت آیة الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت این درخواست از سوى حوزویان و دیگر اقشار مختلف صورت پذیرفت. بالاخره، آیة الله العظمى مظاهرى با توجه به اهمیت شایان عنایت درخواست علماء بزرگ حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان و نیز استقبال و علاقمندى‏بسیار زیاد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» در این زمینه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعیت عملى خود از ولایت فقیه، و آماده شدن براى هجرت به حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقیق و تتبع و دانش‏اندوزى و تدریس، یكى از زیباترین صحنه‏هاى تاریخى التزام عالمان دین به اعتقادات علمى خود را به منصه‏ى ظهور وبروز درآورند. پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاریخ 9 آذر 1374 طى پیام بسیار مهمى خطاب به آیة الله العظمى مظاهرى، با یادآورى سابقه‏ى باعظمت حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از امام راحل عظیم‏الشأن بوده است، چنین فرمودند: «بحمدالله و المنة خود آن جناب نیز از حسنات اصفهان و هدیه‏اى ارزشمند از آن شهر فضیلت پرور به حوزه‏ى والامقام قم و به طلاب و جویندگان علم و معرفت و اخلاق مى‏باشید، و سال‏هاى متمادى پس از آنكه حظ عظیمى از آن سرچشمه‏ى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آورده‏اید، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثیرى از فضلاء و مستعدان را از فیوضات بهره‏مند ساخته‏اید. اینك اصفهان، حوزه‏ى علمیه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامى‏خوانند، قاطبه‏ى علماى محترم و عزیز اصفهان كه در میان آنان شخصیتهاى برجسته‏ى علمى و دینى نیز حضور دارند و همواره مایه‏ى اعتلاى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان بوده‏اند، در نامه‏اى این را از اینجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساخته‏اند. لذا اینجانب مقتضى مى‏دانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پایگاه رفیعى از درس و تعلیم و تحقیق بنا نهید و تربیت طلاب و فضلاء و ارشاد و هدایت عموم مردم و پاسخ‏گویى به مراجعات دینى و شرعى آنان را وجهه‏ى همت سازید. بى‏شك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانیت معظم عشق مى‏ورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مى‏دارند، و با قدردانى از بركات وجود شریف بهره‏اى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله». پیام عدیم النظیر ولى امر مسلمین و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجلیل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غیور و مؤمن اصفهان و نیز تمجید از مقام شامخ آیة الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زیبا و دلنشین، همگان را به تحسین و شگفتى واداشت. دو روز پس از صدور این پیام مهم، آیة الله العظمى مظاهرى در روز یكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 میلاد پربركت حضرت جوادالائمه علیه السلام در میان استقبال عظیم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد این شهر شده و در این سامان رحل اقامت افكندند. تبیین حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مى‏طلبد. آنچه شایان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزدیك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطین حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان در شكوفایى و بالندگى دوباره‏ى این حوزه‏ى مقدسه و همچنین آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمین «مد ظله العالى» به مرحله‏ى بروز و ظهور رسیده است و امید است با استمرار بركات این هجرت شكوهمند، حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان، سابقه‏ى عظیم‏الشأن تاریخى خود را به دست آورد. حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان، بركات نعمت حضور: حركت عظیمى كه با این هجرت تحت حمایتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهیت خود یك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات دیگرى نیز از زوایاى مختلف آن جارى شده است. این حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جریان یافته و با عنایات الهى همچنان ادامه دارد: در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ایجاد نظم و تشكیلات منجسم مدیریتى»؛ «تقویت بنیه‏ى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ایجاد خدمات و تسهیلات رفاهى»، مورد توجه و امعان نظر ویژه‏ى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان قرار گرفته است. در این راستا به فهرستواره‏اى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مى‏شود: 1- تشكیل شوراى طرح و برنامه حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان به منظور سیاستگذارى برنامه‏هاى كلان. 2- تأسیس مركز مدیریت حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان به منظور ایجاد نظام تشكیلاتى این حوزه. 3- تأسیس مركز خدمات حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان كه داراى واحدهاى بیمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتیبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مى‏باشد. 4- تأسیس مركز آموزش و تحقیقات رایانه‏اى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان. 5- تصویب و ثبت رسمى اساسنامه‏هاى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان و مركز خدمات حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان. 6- تأسیس مركز آموزشهاى تخصصى حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان و ایجاد سه رشته‏ى تخصصى در گرایش‏هاى فقه و اصول، تفسیر، تبلیغ. 7- پذیرش نزدیك به یك هزار نفر طلاب جدید الورود در سال‏هاى تحصیلى 76-77 و 77-78. 8- استقلال امور مشمولیت طلاب حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا. 9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آیة الله العظمى مظاهرى. 10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمینه‏هاى رجال، تفسیر، اعتقادات، فلسفه و... 11- آغاز طرح بزرگ انبوه‏سازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزدیك به 400 واحد مسكونى. هجرت در بعد فراحوزوى: در «بعد فراحوزوى» نیز در سه محور «رسیدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزدیك با توده‏ى مردم و اقشار مؤمنین» فعالیتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشه‏هایى از آن بدین شرح است: 1- تأسیس مركز رسیدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظیم اساسنامه و ثبت رسمى این مركز. 2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس اخلاقى توسط ریاست معظم حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان براى دانشگاهیان، قضات عالیرتبه و فرماندهان نیروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان. 3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنین در مسجد حكیم اصفهان كه پس از حضور آیة الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اینك به یك پایگاه رفیع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبدیل شده است. این همه از دولت لطف خداست: بدون تردید وجود این همه بركات كه بر این هجرت تاریخى مترتب شده است اثر عنایات لایزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ویژه‏ى ولى امر مسلمین و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنین مجاهدت و تلاش پیگیر زعیم عالقدر حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنایات و الطاف و توجهات و این مجاهدتها، بدون تردید نیل به مقاصد عالیه‏اى كه گوشه‏هایى از آن بصورت فهرست گونه بیان شد، به هیچ روى ممكن نبود. از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامه‏ى این بركات را در سایه‏ى نظام بلند پایه‏ى جمهورى اسلامى طلب مى‏كنیم. انه ولى النعم و التوفیق. آذر ماه 1377 شعبان المعظم 1419 بسم الله الرحمن الرحیم‏ مصاحبه‏ى مجله‏ى حوزه با مرجع عالیقدر حضرت آیة الله العظمى مظاهرى «مد ظله العالى» منتشر شده در: مجله‏ى حوزه (ویژه‏ى حوزه‏هاى علوم دینى). شماره‏ى 68-69 (خرداد، تیر، مرداد و شهریور 74) ما، مسافریم و روزهاى عمر، به منزله‏ى منزلهاى سفر. در این منزلها، براى عاقبت‏اندیشان، بهره‏هاست. بهره براى فردا. فردایى كه آنچه كشته شده باشد، درویده خواهد شد. حال، براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آید و خریدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسأله‏اى است مهم كه باید از راهیان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جویا شد. به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پیرایش و پرورش باطن خویش را آغاز كرد، تا به مرحله‏اى رسید كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مى‏شود حاصلى نیكو دهد و در روز واپسین، درخور عرضه به پیشگاه حق باشد. براى این مهم، به محضر معلم اخلاق، فقیه بزرگوار، حضرت آیة الله حاج شیخ حسین مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نیك در این سیر روحانى داشته و خود در این راه ریاضتها كشیده، شرفیاب شدیم، تا براى گذر از این راه پرخطر راهنمایى بخواهیم و از نفس گرمش، گرما بگیریم. امید آن كه آنچه از این مجلس روحانى برگرفته‏ایم و اینك تقدیم مى‏داریم، همگان، بویژه علاقه‏مندان به سیر سلوك را مفید افتد. حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه‏ى با مجله‏ى حوزه را پذیرفتید، لطفا، در ابتدا، شمه‏اى از زندگى تحصیلى و علمى خود را بیان بفرمایید. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏ بسم الله الرحمن الرحیم‏ رب اشرح لى صدرى و یسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى. خدا را شكر مى‏كنم كه توانستم خدمت شما عزیزان باشم. امیدوارم كه آنچه مى‏گویم، براى خود و شما و خوانندگان، مفید باشد. البته، تمایل قلبى من این است كه در این مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث» و به لحاظ انتقال تجربیات دیرینه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب این كه یادى و ذكرى از اساتید و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نیز در جهت اجابت درخواست مجله‏ى وزین حوزه، عرض مى‏كنم: در سال 1312 شمسى در خانواده‏اى وارسته و مذهبى متولد شده‏ام. پس از گذراندن تحصیلات غیر حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصیل علوم دینى، وارد حوزه‏ى علمیه‏ى اصفهان شدم. حوزه‏ى اصفهان، چنان كه مى‏دانید، سابقه‏ى كهن و درخشانى دارد و حیف كه آن سابقه‏ى ارجمند با این لاحقه فعلى، هماهنگ نیست. در سال 1326، وضع حوزه‏ى علمیه اصفهان، گر چه همانند صد سال پیش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت. تقریبا، از لحاظ درس و بحث، حوزه‏ى گرمى بود. من، در مدرسه مسجد سید اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، یعنى سید شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ایشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم. ادبیات را خدمت دو ادیب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم. سطح را خدمت حضرات آیات: خادمى، فیاض، و طیب و ادیب خواندم. منظومه‏ى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آیت الله مفید، خواندم. این اساتید، مردان بزرگى بودند و حق بسیارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غریق رحمت خود فرماید. در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شریف مكاسب و كتاب ارزشمند كفایه را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آیت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بیش از هشت سال در خدمت حضرت آیت الله العظمى بروجردى و بیش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بیش از دوازده سال در خدمت آیت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم. اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبایى فراگرفتم. از آغاز تحصیل، مقید بودم، تدریس هم داشته باشم. به یاد دارم كه سیوطى مى‏خواندم، صمدیه را تدریس مى‏كردم از این روى، در اصفهان كه بودم، ادبیات تدریس مى‏كردم. به حوزه‏ى علمیه‏ى قم كه وارد شدم، تدریس سطح را شروع كردم اكنون هم، قریب به بیست سال است كه به تدریس خارج فقه و اصول، مشغول هستم. منظومه، نهایه و قسمتهایى از اسفار را نیز، چندین مرتبه تدریس كرده‏ام. و توصیه‏ام هم به طلاب این است كه تا مى‏توانند تدریس را فراموش نكنند. تدریس، افزون بر این كه اداى زكات علم است، باعث تقویت پایه‏هاى علمى نیز هست. حوزه: اگر خاطره‏اى از اساتید خود دارید، بفرمایید، بویژه از مرحوم آیة الله مفید كه قدرى ناشناخته‏اند. -: دوران تحصیل، آن هم در محضر این بزرگان، همه‏اش خاطره است. ولى گفتید از مرحوم آیة الله مفید بگویم، چند جمله‏اى راجع به ایشان، عرض مى‏كنم: مرحوم آیت الله مفید، از فقها و فلاسفه‏ى اصفهان بود. انسان فوق‏العاده وارسته‏اى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نیز، تدریس مى‏كرد. ایشان، در بیدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نیز همسایه‏ى ایشان بودیم. از آن جا، تا مدرسه‏ى صدر اصفهان، مسافت زیادى، راه بود، هر روز در خدمت ایشان، پیاده مى‏آمدیم تا مدرسه، این، توفیقى بود براى من كه بیشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم. بارها از بى‏اعتبارى دنیا برایم سخن مى‏گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسیار سفارش مى‏فرمود. مى‏فرمود: «طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنیا دارد و هم آخرت. طلبه، نباید از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات باید دست و پنجه نرم كند، تا به جایى برسد». گاه، این روایت مشهور را برایم مى‏خواند: أوحى الله تعالى الى داود (ع) یا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس یطلبونها فى خمسة غیرها فلا یجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم یطلبونه فى الشبع و الراحة فلا یجدونه،... بحار، ج 453/78 خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چیز را در پنج چیز نهادم مردم آن را در غیر آن پنج چیز مى‏جویند و نخواهند یافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سیرى و راحتى مى‏جویند نخواهند یافت... مى‏فرمود: «من، در ایام تحصیل، مشكلات فراوان دیده‏ام. بسیارى از اوقات، لباس، به قدر نیاز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفته‏ام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى این وضعیت را تحمل مى‏كرد و مرا نگران نمى‏ساخت». ایشان، مقید بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از این روى، به همان اندازه‏اى كه خویشان و بستگان وى، به ایشان هدیه مى‏كردند اكتفا مى‏كرد. دنیاى ایشان، ختم به خیر شد و آخرت ایشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شریف تخت فولاد اصفهان، در بقعه‏ى مرحوم آقا محمد بیدآبادى «قده» دفن شد. چنین انسانهایى بیقین، مصداق این آیه شریفه‏اند: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى». اى روح آرامش یافته، خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره‏ى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى. حوزه: هر یك از اساتید، شیوه‏اى خاص در تدریس دارند، لطفا بفرمایید اساتید شما چه شیوه‏هایى داشتند و مزایاى هر كدام، در چه بود. عرض كردم از جمله اساتید ما، حضرت آیت الله العظمى بروجردى بود. شیوه‏ى ایشان، شیوه‏ى مجتهد پرور بود. ایشان در تدریس فقه، به چند نكته اهمیت مى‏دادند: 1. بیان تاریخ تشریعى یك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پایان، در ادوار فقه شیعى و سنى. این مطلب، نگاه فقیه را به مسأله، باز مى كند و مى‏تواند تغییرات صورت گرفته در یك مسأله و علل آن را بفهمد. 2. اهمیت به اقوال قدماء. ایشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقه‏اى دارد كه فقها، به متون فقه، افزوده‏اند و مسائلى هم دارد كه از معصومین اخذ شده و تعبیر خودشان: «اصول متلقاة» است. ایشان این دو دسته را در بحثها از هم، جدا مى‏كرد و براى متون قدماء به لحاظ نزدیكى به زمان معصومین (كه ویژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مى‏شد خصوصا به اقوال مرحوم شیخ الطائفه، اهمیت زیادى مى‏داد و از آن فقیه بزرگوار، با احترام خاصى یاد مى‏فرمود. 3. در جمع بین روایات، بسیار محققانه عمل مى‏كرد و بحق، فقیه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود. 4. اگر چه، همیشه در درس مى‏فرمود: «احتیاط، در ترك احتیاط است»، اما در مقام فتوا، جرأت بى‏جهت و بى‏دلیل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتیاط را از دست نمى‏داد. اما شیوه‏ى درس امام خمینى: امتیاز درسى ایشان در چند چیز بود كه به عرض مى‏رسانم: 1. فهم عرفى. این امتیاز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى گرفته بود. اهمیت این امتیاز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه یك فیلسوف و حكیم متأله بودند. 2. بیان شیوا و سلیس، روان و گویا، كه در میان همه‏ى مدرسین آن زمان، بى‏نظیر و ممتاز بود. 3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، میدان بحث و ارائه‏ى نظر مى‏داد. شاگرد را تشویق مى‏كرد. این خصوصیت، خصوصیت كوچكى نیست. بزرگان ما، اگر در درسهایشان میدانى براى ارائه نظرات خود نمى‏داشتند، چگونه رشد مى‏كردند؟ 4. ایشان، از سر تحقیق، تابع دلیل بود. از این روى، از بیان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ایشان قوى باشد، باكى نداشت. 5. به اقوال شیخ انصارى اهمیت بسیار مى‏داد و براى نظرات آن فقیه عالى مقام، احترام خاصى قائل مى‏شد. خلاصه، چه درس فقه ایشان و چه درس اصول ایشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات این مرد عالى مقدار را متعالى كند. اما شیوه درس آیة الله العظمى داماد: 1. مرحوم آقاى داماد، حقیقتا، محقق بود و براى تدریس، زحمت بسیارى مى‏كشید، مكرر از ایشان شنیدم كه فرمود: «من، دیشب براى این بحث، هفت ساعت، هشت ساعت، زحمت كشیدم». 2. موشكافیهاى عالمانه‏اى در بحث‏هاى ایشان وجود داشت. نظریات خود را با دقتهاى ظریفى از روایات، استخراج مى‏كرد. اگر چه درس ایشان، به شلوغى برخى از درسهاى دیگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفاده‏اى بود. حق ایشان بر گردن من و حق دیگر اساتید، جز با لطف خداوند، ادا نمى‏شود. حوزه: از فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى خود بفرمایید. -: از الطاف الهى نسبت به بنده این بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ایشان، ما را به شاگردى پذیرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسیر حركت سیاسى-انقلابى امام قرار مى‏داد. بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت این انقلاب بوده‏ایم و تاكنون هم، به لطف الهى توانسته‏ایم به اندازه وضع خود، از این انقلاب و نظام حمایت كنیم. این را از امام عزیزمان آموخته‏ایم: «خدمت به این نظام، واجب عینى است.» تذكر این نكته را لازم مى‏دانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ این نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسیار مشكل‏تر است. از این روى، باید با نهایت دقت، و احتیاط، از این نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازه‏ى وظیفه خود و به اندازه‏ى وسع خود، باید در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گیرد و سپاسگزار و قدردان این نعمت بزرگ باشد. حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دین موفق بوده‏اید، لطفا عوامل موفقیت خود را بیان كنید. -: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه‏ى علمیه نبود، هیچ كس توفیقى نمى‏داشت. اگر ما هم توفیقى كسب كرده‏ایم، به لطف خدا بوده است. در عین حال، من سعى كرده‏ام كه امورى را در درس و تحصیل رعایت كنم كه آن هم اگر انجام پذیرفته، به لطف خداوند متعال و عنایت اهل بیت، علیهم‏السلام، بوده است. از جمله آن امور: 1. انتخاب اساتید خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعیین كننده‏اى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبایى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مى‏فرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد». 2. انتخاب هم مباحثه‏ى خوب. 3. سعى كرده‏ام كه امور دنیوى، مانع تحصیل نشود. از این روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به این راه داشته‏ام، روزانه، بیش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصیل بوده‏ام. 4. نظم. استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر این كه خود منظم بود، از این كه شاگردى بى‏نظم به درس حاضر مى‏شد، به شدت ناراحت مى‏گردید و مى‏فرمود: «من نمى‏گویم به درس من بیایید، ولى اگر مى‏خواهید بیایید، منظم بیایید.» نظم، بسیار خوب است، به عمر انسان، بركت مى‏دهد. یك طلبه بانظم، بازدهى‏اش، چند برابر طلبه بى‏نظم است. 5. خوب خواندن. این كه بعضى از طلبه‏ها ده سال، بیست سال درس خارج مى‏روند، ولى به جایى نمى‏رسند، به خاطر این است كه دروس پایه را خوب و دقیق، نخوانده‏اند، بویژه ادبیات. طلبه، باید ادیب باشد. به این معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بیند، ناخودآگاه، آن را صحیح بخواند. همچنین سطح را باید خوب بخواند. حوزه: آیا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشته‏اید. -: استاد خاص به معناى مصطلح، خیر موافق آن هم نیستم. زیرا، اولا، استاد خصوصى، خیلى كم است، مخصوصا در حوزه‏ى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهیم به نسبت این تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشیم، باید تعداد زیادى استاد اخلاق داشته باشیم كه چنین چیزى در حوزه‏ى فعلى ما، ممكن نیست. این كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه‏آبادى، اظهار ارادت مى‏كرد و از ایشان، باعظمت یاد مى‏كرد، بدین خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسیار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مى‏خواهد، بیابد. ثانیا، استاد خصوصى به این معنى كه انسان خود را در اختیار او بگذارد و فقه و اصول ودیگر مباحث را در حاشیه‏ى كار قرار دهد، این نیز، افراط است و نادرست. به عقیده‏ى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نیز داشته باشد. علم و تزكیه باید همراه هم باشند. افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسیار مسائل اخلاقى را این گونه دنبال مى‏كردند، استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهایت، راه به جایى نبردند و منحرف شدند و با حوزه‏ى علمیه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند. بنابراین، با این گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نیستم و خود نیز، استاد خصوصى نداشته‏ام. البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبایى، استفاده‏هاى اخلاقى و معنوى فراوان برده‏ام و خدا را همواره، بر این حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزه‏ى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره ببرم. حوزه: لطفا شمه‏اى از ویژگیهاى اخلاقى امام خمینى را بیان فرمایید: - حضرت امام مجسمه‏ى اخلاق اسلامى بود و حقیقتا باید گفت كه جنبه‏ى سیاسى ایشان بعد از نهضت، جنبه‏هاى دیگر آن مرد بزرگ، بویژه جنبه‏ى علمى و جنبه‏ى اخلاقى ایشان را تا قدرى تحت‏الشعاع قرار داد. 1. از امتیازهاى بارز ایشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ایشان بودم، یك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبهه‏ى گناه پیش مى‏آمد، حالت نگرانى از ایشان نمایان مى‏شد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكس‏العمل شدید نشان مى‏داد. 2. ویژگى اخلاقى دیگر امام، احترام ایشان به علماء اسلام بود. از وحید بهبهانى، آن محقق جلیل، نقل شده است: «اگر به جایى رسیده‏ام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شده‏ام». و این خصلت در امام، همیشه جلوه‏گر بود، نه تنها به مثل شیخ طوسى و صاحب جواهر و شیخ انصارى احترام ویژه مى‏نهاد و با تجلیل از آن یاد مى‏كردند، بلكه درباره‏ى امثال آیة الله مؤسس یا آیة الله بروجردى نیز، بارها مى‏فرمود: «در سر حد كرامت است كه یك پیرمرد، به این خوبى حوزه علمیه و بلكه عالم تشیع را اداره مى‏كند.» 3. از دیگر خصائص اخلاقى ایشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و ریاست در شخصیت رسول اكرم و ائمه طاهرین، علیهم‏السلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد این فرزند عالى مقدار آنان هم این گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پیش از مرجعیت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مى‏دیدیم كه ایشان چگونه در مقابل مردم و یا جوانان بسیجى و یا خانواده‏ى معظم شهدا و فرزندان آنان و یا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مى‏فرمودند. 4. امتیاز اخلاقى دیگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، یعنى دل نبستن به دنیا و همدل نشدن با مادیات. ساده زیستى امام همیشه زبانزد بود. از تشریفات و تجملات، حقیقات رنج مى‏برد و همیشه دیگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زیستى و حفظ زى طلبگى نصیحت و توصیه مى‏فرمود و شما دیدید كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بى‏آلایش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذره‏اى تجاوز از آن را به اطرافیان ندادند. 5.خصیصه‏ى مهم دیگر شخصیت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ایشان چنان با اصحاب خود رفتار مى‏كردند كه هر فردى گمان مى‏كرد كه اعز افراد نزد پیامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بویژه در درسهاى حوزوى خود، این گونه عمل مى‏كردند و با این حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مى‏كردند. 6. ویژگى دیگر ایشان كه براى خود من اعجاب‏انگیز و پند بزرگى بود، این مسأله است كه در مجالس غیردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مى‏شد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مى‏كرد، تنها اگر از ایشان اظهارنظرى مى‏خواستند، صحبت مى‏فرمود، آن هم در حد اختصار. این روش از نظر اهل علم، جدا فضیلت بزرگى به شمار مى‏آید. هنیئا لارباب النعیم نعیمهم. 7. از ویژگیهاى دیگر ایشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ایشان دارد، درك ایشان از مقام امامت و ولایت بود؛ چرا كه چنان دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمى‏دهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعیه و روایات مرقوم فرموده‏اند، مراجعه كنید، به خوبى درمى‏یابید كه ایشان مقام امامت و ولایت كبرى را یافته است، نظیر آدم تشنه‏اى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دریافته. هنیئا له و رزقنا الله و ایاكم. و متأسفانه حق این كتاب‏هاى ارزشمند و دیگر كتب ایشان در حوزه رعایت نشده است، این كتابها مورد تدریس و تدرس و مراجعه‏ى اهل تحقیق باشد. به هر صورت مجموعه‏ى این خصائل و صفات بارز دیگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكمیت بر قلوب پیدا كند. این مطلب در قرآن شریف و روایات معصصومین (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ریخته مى‏شود و ابهت آنان نیز در دلها رسوخ مى‏كند. قرآن كریم مى‏فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا». مریم، 96 و امام حسن (ع) نیز در توصیه‏هاى پایان عمر شریف خود، به جنادة بن ابى امیه مى‏فرماید: «و اذا اردت عزا بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصیة الله الى عز طاعة الله عزوجل». بحارالانوار، ج 139/44 امام حقا مصداق این آیه و روایت بود. حوزه: حضرت عالى از اساتید درس اخلاق در حوزه‏ى عملیه قم هستید، لطفا بفرمایید كه چه عاملى سبب شد كه به تدریس اخلاق بپردازید. - مسأله تهذیب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شریف، به این مسأله، بسیار اهمیت داده است. تا آن جا كه بعثت همه‏ى انبیاء و رسول گرامى اسلام و نزول قرآن را براى تحقق همین مهم مى‏داند. «هو الذى بعث فى الامیین رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبین.» جمعه؛ 2 اوست خدایى كه به میان مردمى بى‏كتاب، پیامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آیاتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بیاموزد. اگر چه پیش از آن، در گمراهى آشكار بودند. تهذیب نفس براى طلبه، از اهمیت بیشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مى‏گوید: «بدان ایدك الله تعالى فى الدارین»، باید بگوید:«هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم...» دو بال علم و تهذیب، باید با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذیب، افزون بر این كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مى‏شود، وزر وبالش نیز، دامنگیر افراد جامعه مى‏شود. امام خمینى، رضوان الله علیه، به مسأله تهذیب نفس، بسیار اهمیت مى‏داد. هم خود مرد عمل بود و هم دیگران را، بویژه طلاب علوم دینى را هشدار مى‏داد. حتى در آخرین سخن به جاى مانده از ایشان؛ یعنى در وصیت نامه سیاسى-الهى مرقوم فرموده است: «از بالاترین و والاترین حوزه هایى كه لازم است به طور همگانى مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد. علوم معنوى اسلامى، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوك الى الله، رزقنا الله و ایاكم، كه جهاد اكبر مى‏باشد.» امام، در عین این كه به فراگیرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكید مى‏ورزید، تهذیب اخلاق و تزكیه نفس را هم سفارش مى‏فرمود. بنده، پیش از آن كه به حوزه بیایم، به مسائل اخلاقى و مجالس موعظه، علاقه‏مند بودم. یادم هست بچه بودم در ایام محرم، در مجالس روضه مى‏نشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفید، بهره مى‏بردم. پس از طلبگى، این ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشدید شد. حضرت امام، روزهاى شروع درس و پایان درس، مطالب اخلاقى مى‏فرمود. این روزها، براى من، شادى‏آفرین بود. خیلى به وجد مى‏آمدم. اما این كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعید حضرت امام به تركیه، گروهى از آقایان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذیرفتم، زیرا خود را شایسته آن نمى‏دانستم. تا این كه یك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فیضیه رفته بودم، آقایى آمد استخاره‏اى خواست. استخاره گرفتم، خیلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلامیه‏اى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مى‏گویید! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همین بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كردیم، شما نپذیرفتید، استخاره كردیم، خوب آمد، اعلامیه را پخش كردیم. دیدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته‏ام. ناچار شب آمدم فیضیه، در مدرس زیر كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه یافت. جمعیت زیادى شركت مى‏كردند و استقبال، خیلى خوب بود. تا این كه ساواك، ما را از مدرسه‏ى فیضیه بیرون كرد. به مدرسه‏ى حجتیه رفتیم، از آن جا هم ما را بیرون كردند. حسینیه اراك رفتیم. چون افراد شركت كننده زیاد بودند، بسیارى از افراد، بیرون حسینیه، در كوچه مى‏ایستادند و راه مردم مسدود مى‏شد، تصمیم گرفتیم به جاى وسیع‏ترى درس را انتقال دهیم. تا این كه پس از تلاش بسیار برخى از طلاب، توانستیم به مسجد اعظم برویم. پس از انقلاب هم، این درس ادامه یافت و بحمد الله جمعیت خوبى شركت مى‏كرد. یك وقتى، یكى از علماى بزرگ مى‏فرماید: «به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مى‏گوید. جمعیت زیادى شركت مى‏كند. امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمین». این، نشاندهنده‏ى اهتمام ایشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق. بنابراین، درس اخلاق من، خود به خود پیش آمد و تمایل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم. به لطف الهى، تلاش فراوان كرده‏ام كه این درسها براى خود و شنوندگان، مفید باشد. البته درس اخلاق، درس انسان‏سازى است و كارى بسیار مشكل. به تعبیر حضرت امام كه مى‏فرمود: «مى‏گویند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شیخ ما مى‏فرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن، محال است». واقعیت هم، همین است. كار بسیار طاقت‏فرسایى است. حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و دیگر علوم را در حوزه‏ها، چگونه مى‏بینید. - در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نیز آن چنان كه شایسته است، در مخاطره مى‏بینم. گر چه مى‏دانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسیبى به آن نخواهد رسید. فراموش نمى‏كنم راجع به تشكیل شوراى مدیریت، با چند نفر از بزرگان، رفته بودیم خدمت حضرت امام. بنده به ایشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مى‏بینیم. ایشان، با خونسردى فرمود: «غم این كه حوزه در مخاطره است، نخورید. در زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبه‏ها، روزها مى‏رفتند بیرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مى‏بردند و شب به حوزه برمى‏گشتند. در عین حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات یافت». بعد راجع به تشكیلات مدیریت فرمود: «فكر كنید كه چه باید كرد. اگر چیزى به من مربوط شد، اقدام مى‏كنم.» به بنده فرمود: «برو خدمت آقاى گلپاییگانى، از ایشان نظرخواهى بكن.» شب، با آیة الله مصباح یزدى، خدمت آیة الله العظمى گلپایگانى رفتیم. در محضر ایشان هم، من از وضعیت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ایشان هم فرمود: «نگران نباشید، حوزه صاحب دارد.» ایشان هم مانند امام، به سختى‏ها و رنج‏هاى دوران رضا شاه اشاره كرد. این كه بنده عرض مى‏كنم، حوزه در مخاطره است، نه این كه آسیب‏پذیر باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مى‏كنم: توجه به اخلاق و فقه و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشیع مى‏شود، بسیار است. امروز، در حوزه‏هاى علمیه، كارهاى مفید فراوانى انجام مى‏شود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصیه حضرت امام، به تهذیب و اخلاق و تأكید ایشان بر فقه و اصول را نبایداز یاد ببریم لذا توصیه مى‏كنم به طلاب عزیز كه به اخلاق، اهمیت بدهند. فقه و اصول را جدى بگیرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتید گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل اصول و مطرح كردن نظریه‏اى و اقوال گوناگون را درباره‏ى آن نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظریه‏اى را پذیرفتن و چندین روز براى آن استدلال آوردن و... مقصودم از اهمیت دادن به اصول، این نیست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آیات: حكیم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... یك دوره اصول را پنج - شش سال به پایان مى‏رساندند، بدون این كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند. امام بزرگوار، از این جهت بسیار خوب عمل مى‏كردند. بعضى از این مباحث، نظیر بحث طلب و اراده، بحث‏هاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اینها به علم اصول ربطى ندارند. به قول مرحوم آیة الله العظمى بروجردى: «اصول ما، به واسطه‏ى همین زوائد، آماس شد و باید براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.» امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسیدند، فرمودند: «ما چون حجیت خبر واحد را اثبات كردیم، احتیاجى به این بحث نداریم.» در تقریراتى كه از اصول ایشان نوشته‏ام، در جمادى الاولى 1374، این مطلب را این گونه تقریر كرده‏ام: «هذا، تمام الكلام فى حجیة الخبر الواحد و حیث اثبتناه فدلیل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدلیل، و الخبر الواحد، دلیل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حیث ان العمر قصیر و لكل شى آفات و البحث عن دلیل الانسداد تطویل بلا طائل، بل یمكن ان یقال، ان بحثه لا یخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.» نظر همین مطلب را در حواشى بر كفایه، كه اخیرا از ایشان منتشر شده، آورده‏اند. (انوار الهدایة، ج 317/1). بنابراین، به جاى چندین سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و دیگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازیم. امروز، نیاز فراوان به این گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشیع و جهان اسلام است. من دو سال پیش، در جواب درخواستى از مدیریت حوزه‏ى علمیه‏ى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى این موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصیلى كه نیاز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و این، وظیفه‏ى حوزه‏هاست كه به این امور لازم بپردازند. حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرمایید. - موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدین شرح: فقهى: 1. بررسى تحلیلى «تغریرات» و اختیارات دولت اسلامى در این رابطه. 2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و سلامت محیط زیست». 3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعیت و موالید» و حدود و اختیارات دولت اسلامى. 4. حدود اختیارات ولى فقیه. 5. برسى تحلیلى«قوانین مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى. 6. بررسى مسائل مستحدثه حج. 7. بررسى مسائل مستحدثه‏ى قضا. 8. بررسى تحلیلى آراء و انظار امام خمینى و سیر تحولات این دیدگاهها. (به عنوان اولین ولى فقیه كه موفق به تشكیل حكومت اسلامى شدند». 9. هنرهاى تجسمى: مجسمه‏سازى، معمارى و... 10. هنرهاى تصویرى: فیلم، عكس و... 11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنایت به ضرورت احیاى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست). 12. بررسى فقهى معضلات و تنگناهاى پزشكى: پیوند اعضاء خرید و فروش اعضاء و خون، تلقیح مصنوعى، جلوگیرى از باردارى و... 13. فقه سیاست و روابط خارجى دولت اسلامى. 14. فقه دفاع و امور نظامى. 15. بررسى تحلیلى «موسیقى و غنا». (با عنایت به آراء سهل‏انگارانه‏ایكه بعضا در این باب ارائه مى‏شود). موضوعات اقتصادى: 1. بررسى معاملات ارزى. 2. بررسى و تحلیل بورس اوراق بهادار. 3. كنترل و نظارت بر قیمتها و حدود اختیارات نظام اسلامى. 4. بررسى مالیات و خودیارى‏ها و اختیارات نظام اسلامى. 5. تحلیل محدوده‏ى نظام مالكیت فردى و حل تعارضات آن با مالكیت دولت. 6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى. 7. نگرش فقهى به مسأله زمین. 8. تجارت خارجى و جایگاه آن در فقه اسلامى. 9. بررسى انفال و ثروت‏هاى عمومى ملى و شؤون و اختیارات دولت اسلامى در رابطه با آن. 10. بازنگرى فقهى باب مزارعه. 11. بازنگرى فقهى باب مضاربه. 12. بازنگرى فقهى باب اجاره. 13. بازنگرى فقهى باب رهن. 14. قواعد اصولى و كلى در باب معاملات. 15. بررسى روابط كارگر و كارفرما. موضوعات اصولى: 1. تكلیف مدركات حقیقى و اعتبارى «حقایق و اعتباریات» در علم اصول و تأثیرات بازشناسى این دو در شیوه استنباط فقهى. 2.جایگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستیابى به قوانین فقهى. 3. تنقیح مناط و محدوده‏ى ارزشى آن در فقه. 4. بررسى تحلیلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد. 5. كاربرد و تأثیرات فلسفه در علم اصول. 6. كاربرد و تأثیرات منطق در علم اصول. 7. كاربرد و تأثیرات نحو در علم اصول. 8. بررسى تحلیلى سیره‏ى مسلمانان و محدوده‏ى ارزشى آن در استنباط فقهى. 9. تفكیك اوامر ولایى و تبلیغى معصومین و تأثیرات بازشناسى این دو در شیوه‏ى استنباط فقهى. 10. نگرش روش شناسانه «حجیت ظهور» و بررسى شیوه‏هاى استظهار و ارزش این شیوه‏ها در استنباط. 11. سیر تاریخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاریخ. 12. بررسى و شناخت مذاق شریعت و روح فقه و محدوده‏ى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظریه‏هاى عملى و اصولى كه ساختار زیربنایى قوانین فقهى را شكل مى‏دهد و به تعبیر دیگر زیربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مى‏شود و فقیه در موارد سكوت ادله، یا تناقض و یا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مى‏كند.) 13. جایگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستیابى به قوانین فقهى. 14. میزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (این كه در كتابهاى فقهى، حقیقتا، به چه میزان از علم اصول بهره‏بردارى مى‏شود.) 15. تفكیك و تعیین مباحث كم فایده و بى‏ثمر در علم اصول. حوزه: در جهت اصلاح وضعیت اخلاقى حوزه، چه پیشنهادى دارید. - پیشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصیه‏اى به طلاب عزیز. پیشنهادم این است كه درس اخلاق را در حوزه زیاد كنند. یكى از بزرگان مى‏گفت: «در زمان مرحوم آقا سید عبدالهادى شیرازى در حوزه‏ى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون باید سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مى‏خواهند درس اخلاق بگویند، باید افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنین افرادى هستند در حوزه. مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبیات مى‏گویند، مى‏توانند در ضمن بحث‏ها، نكات اخلاقى را یادآور شوند و حداقل، یك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است. سفارشى هم به طلبه‏ها دارم. از اینان مى‏خواهم كه به اخلاق و تهذیب نفس، اهمیت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زیاد بخوانند. قرآن را، با این نگاه، زیاد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روایات مفیدى را مرحوم كلینى دسته‏بندى كرده است. این را بدانید كه علم بدون تهذیب نفس، ضررش، بیش از نفعش است. حجابى مى‏شود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مى‏كشاند. حوزه: از حضرت عالى، اخیرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملیة» لطفا بفرمایید به چه انگیزه‏اى دست به نگارش آن زدید و چه خلأى احساس مى‏كردید. - برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشته‏ام، به صورت موضوعى و مجموعه‏اى چاپ شده است كه به بیش از بیست جلد مى‏رسد. با اینكه گفتار بوده و تبدیل گفتار به نوشتار، نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونه‏اى كه برخى از آنها، تیراژ بسیار بالایى دارد. از این روى احساس كردم، جامعه به این گونه آثار نیاز دارد. از سویى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داریم و آنها هم، كمبودهایى دارند. مثلا، «احیاءالعلوم» نوشته غزالى، ام‏الكتب در اخلاق است. این اثر، با اینكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش. مرحوم فیض، زحمت كشید و این كتاب را خلاصه كرد و روایات اهل بیت را بدان افزود، با این حال «محجة البیضاء» نیز، خالى از اشكال نیست. زیرا هر چه باشد، تهذیب و تصحیح همان «احیاءالعلوم» است. من، تعجب مى‏كنم كه چرا مرحوم فیض، با آن همه توانایى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت. بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. این اثر هم، متأثر از احیاءالعلوم غزالى است. از این روى، وقتى به بحثهاى سنگین و ظریف اخلاقى مى‏رسد، از آنچه در «احیاءالعلوم» تجاوز نمى‏كند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطویى و یونانى هم هست. معراج السعادة هم، تلخیص و ترجمه جامع السعادات است به اضافه‏ى برخى از اشعار فارسى. دیدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلین (كتاب و عترت) كه از متن دین استخراج شده باشد، كم است. به این نكته توجه اساسى كرده‏ام كه علم اخلاق باید دلربا و دل‏انگیز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنیم و همان شیوه‏ى یونانى و ارسطویى را در این علم دنبال كنیم، همان طورى كه ابن‏مسكویه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصیر در بعض كتابهایش و نراقى در «جامع السعادات» و دیگران كرده‏اند، كام هیچ خواننده‏اى شیرین نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دین، یعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عمیق اخلاقى هستند، استخراج شود، بى‏هیج تردید آن طراوت و حلاوت لازم را پیدا خواهد كرد و عقیم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفیق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكیه بر قرآن و عترت، بنویسم. ابتدا تصمیم داشتم، گروهى تشكیل بدهم و چندین جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از دیگر علوم وابسته، بنویسم، ولى مقدر نشد. از این روى تصمیم گرفتم، به زبان عربى بنویسم، اگر مورد قبول افتاد، دیگران آن را ترجمه كنند، تعلیقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند. تاكنون، یك جلد آن چاپ شده، مجلدات دیگر نیز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مى‏خواستم، موفق شده‏ام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. حوزه: حضرت عالى تألیفات دیگرى هم دارید، درباره‏ى آنها توضیح بفرمایید. - در فقه و اصول، هم تألیف دارم و هم تقریر. از حضرت امام، آیة الله العظمى بروجردى و آیة الله العظمى داماد تقریرات بسیارى در فقه و اصول نوشته‏ام.- حوزه: در پایان، تقاضا داریم، توصیه‏اى براى ما و خوانندگان مجله بفرمایید. - به جاى این كه خود توصیه كنم، در توصیه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبایى، براى شما نقل مى‏كنم: اوایل پیروزى انقلاب، روزى خدمت امام بودیم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بیعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان، خیلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت: «آقا! نیامده‏ایم بگوییم از انقلاب، چه مى‏خواهیم آمده‏ایم بگوییم انقلاب، از ما چه مى‏خواهد». امام، از این سخن، بسیار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ این عزیزان فرمود: «انقلاب، از شما، دو چیز مى‏خواهد: یكى تهذیب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمى‏تواند براى انسانیت و جامعه‏اش، مفید باشد. خودگرا و خودمحور مى‏شود آن گاه، هم خود بیچاره مى‏شود و هم دیگران را بیچاره مى‏كند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بیشتر خواهد شد. دومین چیزى كه انقلاب از شما مى‏خواهد، عمل به وظیفه است. هر كس، هر جا كه هست آن چه را كه وظیفه‏ى اوست، خوب انجام دهد.» راستى اگر، همه‏ى ما، این دو توصیه حضرت امام را عمل مى‏كردیم، خیلى پیشرفت ما بیشتر بود. متأسفانه، این چند ساله، هر ضربه‏اى كه خورده‏ایم، یا به خاطر این بوده است كه خودساخته نبوده‏ایم، یا این كه در عمل به وظیفه، كوتاهى كرده‏ایم. من، این توصیه امام را تكرار مى‏كنم كه ما در این نظام مقدس و این نعمت بزرگ الهى، دو وظیفه داریم: 1. تهذیب نفس. 2. عمل به وظیفه. اما توصیه‏اى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرین جلسه‏اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ایشان رفتیم. حال ایشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى‏زد. جلسه، طول كشید. بنده به ایشان عرض كردم، توصیه‏اى بفرمایید، تا مرخص شویم. ایشان فرمود: «چیزى یادم نیست» بعد، بلافاصله فرمود: «این آیه، یادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون». بعد از آن جلسه، حال ایشان بد مى‏شود و ایشان را به بیمارستان مى‏برند. لحظات آخر عمر شریف بود كه به ملاقات ایشان رفتیم. ما كه از اتاق آمدیم بیرون، از قول خانم ایشان نقل كردند: «لحظه‏ى مرگ، ایشان چشمها را باز كردند و به گوشه‏اى خیر شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنیا رفتند.» این آخرین جمله ایشان، با آن آخرین، توصیه‏ى ایشان، هر دو، براى ما، یك پیام دارد كه به یاد خدا باشید، همه ما، در محضر خداییم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به این كه ما در این دنیا، باید به كمال برسیم. توجه به این كه قبرى هست، برزخى هست، معادى هست. مرحوم شهید، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصیه مى‏فرماید: «انسان، در هر روز، حداقل، باید دو مرتبه به یاد مرگ باشد.» توجه به این كه ما ساخته شده‏ایم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشیم. هر كسى به اندازه‏ى سعه وجودى خود. یكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است. و یكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحیم». مباد كه این لذتها را از یاد ببریم و فرو رویم در لذت‏هاى زودگذر دنیا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد. این جمله علامه، خیلى مهم است: توجه. از خداوند مى‏خواهم، این حال توجه را به همه‏ى ما عطا كند. حوزه: از این كه مزاحم وقت شریف حضرت عالى شدیم، پوزش مى‏طلبیم و از حضرت عالى، به خاطر این لطف، سپاسگزاریم. - من هم از شما تشكر مى‏كنم و امیدوارم آنچه گفتم، مورد رضایت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و اگر وقت شما را گرفتم، گفته‏هایم مفید باشند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.